1- شُومُو یـِی هُو اَز اینا کِردی کِه چه ؟
تَرکِ دوس و آشنا کِردی کِه چه ؟
2- شُومُو اِنگار مَنو یادِت نَمیاد
پیشِ من پُـشـتِـتـو را کِـردی کِه چه ؟
3- شُومُو شیرازو چـِـشات اَلـُو زده
ایکارارو - ایوَرا - کِردی کِه چه ؟
4- شُومُو، من تو شاچراغ بَس میشینم
کارِ بی رضُوی خدا کِردی کِه چه ؟
5- شُومُو مُشـتُـلُـقچی مُـشـتُـلُـق میخواد
آیِه وایَه م تو کوچا کِردی کِه چه ؟
6- شُومُو یـِی بارگی مَنو بُکـُش بُرو
روزُمو ایطُو سیا کِردی کِه چه ؟
7-شُومُو غم داشت تو دلُم گوروک میشد
تی شو وَر دُوشتی و وا کِردی کِه چه ؟
8- شُومُو اَی ما رُو میخـُوی وِل بُکـُنی
نذرِ سِید ابوالوفا کِردی کِه چه ؟
9- شُومُو اشکِ چـِش ما - وَواری - بود
تو به مردم تَرِشا کِردی کِه چه ؟
10- شُومُو تــِلــّـهِ بُختونی گـَردَنِته
یی هَمه سِتم به ما کِردی کِه چه ؟
11- شُومُو نازتو سمندر میخرید
دوسی بُو* - جُـلُـنـبُـرا - کِردی کِه چه ؟
------------------
*با
----------------------------------------------------------------------
واژه های این شعر:
شُومُو: شما – این شما که از اختصاصات لهجه ی شیرازی است با –شما-ی دوم شخص جمع فرق دارد و به جای دوم شخص مفرد «تو» در مقام دادخواهی یا تند و صریح صحبت کردن استعمال می شود و جنبه ی خطاب دارد با اندکی جسارت و توهین، در انگلیسی برای همین منظور –Hey You- به کار می رود. گاهی «اوی شومو» هم گفته می شود، معنی تقریبی آن چنین است: (با تو هستم...)
بیت 1- یـِی هُو Yey-hov: یکباره – ناگهانی
بیت 1- اَزینا: اصل آن – از اینهاست و باز از مصطلحات لهجه ی شیرازی است و برای لغتی که در خاطرشان نیست به کار می رود.
بیت1- کِه چه؟: که چی؟
بیت 2- پُشتِتو را کِردی: پشتت را راه کردی، به من پشت کردی
بیت 3- اَلُو alov (واو ملفوظ است): آتش شعله ور
بیت 3- ایکارا: این کارها (ایوَرا: این ورها،این اطراف)
بیت 5- مُشتُلُقچی Moštoloq-?i: مژده رسان، پیک خوش پیام (مُشتُلُق: انعام)
بیت 5- آیه وایه âye-vâye: آواره، سرگردان
بیت 7- گوروک Guruk (گوروک نخ): بسته نخ، گوله نخ (غیر از کلاف نخ است) در ترکی -تـُپ- به ضم ت می گویند که ریشه آن همان توپ است
بیت 7- تی Ti: نوک
بیت 8- اَی ay (به فتح الف): اگر
بیت 8- سِید ابوالوفا: پیری است مقدس که آرامگاهش در خیابان نادر نزدیک خیابان لطفعلیخان زند است. میگویند مرید حافظ بوده و بسیار مورد علاقه ی حافظ. در اشعار حافظ به ایشان اشاره شده: وفا از خواجگان شهر با من، کمال دولت و دین؛ بوالوفا کرد.
بیت 9- وَواری Vavâri (به فتح واو اول): عاریه
بیت 9- تَرِشا (کردن) Tarešâ: قطرات آب پاشیدن روی کسی (ریشه آن ترشح است)
بیت 10- تِـلِـّه بُختونی Telle-Boxtuni (به کسر ت، تشدید لام و ضم ب): تله بهتانی، بهتان
بیت 11- جُلُنبُر Jolonbor (به ضم ج و ل و ب): بی سر و پا